به مناسبت سالمرگ انور خوجه بخوانید: کتاب انور خوجه، مشت سرخ آهنین، نوشته بلندی فوزیو، ترجمه بیژن اشتری
به گزارش مجله زیتوا، انور خوجه مردی کتابخوان، خوش برخورد و خوش سیما بود اما زیر این لایه بیرونی شخصیتی به غایت متعصب، بیگانه ستیز، بدگمان و خونریز آرمیده بود.
از بخت بد مردم آلبانی، این مرد که خود را مارکسیست لنینیست می نامید زمام امور این کشور را در پی سرانجام جنگ دنیای دوم به دست گرفت.
خوجه چهل ویک سال با قدرت کامل و با مشت آهنین بر آلبانی حکم راند. الگوی خوجه در کشورداری استالین بود. افتخار می کرد که ما کمونیست های آلبانی با موفقیت بسیار آموزه های استالین را به کار برده ایم.
خوجه حتا بعد از مرگ استالین در 1953 همچنان به طرفداری از او و الگوبرداری از روش های سرکوب گرایانه او ادامه داد، زیرا صادقانه معتقد بود که تجربه بسیار غنی و فوق العاده ارزشمند رفیق استالین راهنمای ما در راستا سوسیالیستی و راهنمای کار و فعالیت ماست.
سیاست های متعصبانه و سرکوب گرایانه انور خوجه، آلبانی را به خاک سیاه نشاند. این کشور کوچک اروپای شرقی در سرانجام تقریبا نیم قرن حاکمیت کمونیست ها به رده سوم فقیرترین کشور های دنیا نایل شد. آلبانی های بسیاری اعدام شدند یا در زندان ها مردند.
پلیس مخفی خوجه، با نام سیگوریمی، بر هر وجهی از زندگی سه میلیون جمعیت آلبانی نظارت داشت. کوچکترین مخالفتی تحمل نمی شد.
محمد شهیو، مردی که بیست و هفت سال نخست وزیر آلبانی بود، در یکی از کنگره های حزب به صراحت گفت: کسانی که به هر شکلی بخواهند با رهبری ما مخالفت نمایند، تف به صورتشان انداخته خواهد شد، مشت بر چانه شان کوبیده خواهد شد و اگر ضروری باشد، گلوله ای به سرشان شلیک خواهد شد.
خوجه به روال معمول در شوروی زمان استالین، همه همکاران سابقش را روانه دیار عدم کرد. محمد شهید که همه او را دومین مرد قدرتمند آلبانی پس از انور خوجه می دانستند، در 1981 مجبور به خودکشی شد. خوجه هفت وزیر کشور خود را نیز به دیار عدم فرستاد تا همه راز های مخوف حکومتی اش به سینه قبرستان سپرده گردد.
انور خوجه در دوران طولانی حکمرانی اش سعی کرد با کشور های عظیم کمونیستی مثل شوروی، چین و یوگوسلاوی اتحاد برقرار کند، اما از آن جا که تنها ملاک برای برقراری چنین روابطی حفظ و تقویت پایگاه قدرت شخصی اش بود خیلی زود این پیمان ها گسسته شد. خوجه پس از مرگ استالین مدتی با خروشچف نرد دوستی ریخت، اما دیری نگذشت که خروشچف را به تجدیدنظرطلبی در مارکسیسم متهم و با شوروی قطع رابطه کرد. سپس سراغ چین رفت و از انقلاب فرهنگی مائو برای نابودی طبقه متوسط آلبانی و سرکوب اندیشه های آزادیخواستاره استفاده کرد، اما رابطه حسنه با چینی ها فقط تا هنگام زنده بودن مائو تسه تونگ، رهبر چین کمونیست، ادامه داشت. خوجه جانشینان مائو را نیز تجدیدنظرطلب نامید و رابطه کشورش را با چین قطع کرد.
خوجه عملا برای تنها کسی که احترام قائل بود جوزف استالین بود که مجسمه های او تا 1991، که رژیم کمونیستی آلبانی سقوط کرد، در میدان اصلی تیرانا و دیگر شهر های عظیم آلبانی همچنان برقرار بود.
تحت سیاست های رژیم کمونیستی آلبانی، این کشور به منزوی ترین کشور دنیا تبدیل شد.
انور خوجه نزدیک هفتاد جلد کتاب نوشت، اما هرگز در صندلی متفکر یا تئوری پرداز مارکسیست اعتباری برای خودش کسب نکرد. خوجه از حیث تبلیغات خارجی نسبتا فعال بود. او میلیون ها دلار از بودجه ناچیز کشور فقیرش را صرف ترجمه و چاپ کتاب هایش کرد. ماحصل این کوشش ها، پدید آمدن انبوهی از گروه های چند نفره از احزاب خوجه ایستی در گوشه و کنار دنیا بود؛ از برزیل، اکوادور و نیکاراگوئه تا ایران و افغانستان.
کتاب انور خوجه مشت سرخ آهنین، نوشته بلندی فوزیو، در واقع اولین کتاب زندگینام های موثق در باره انور خوجه است که به زبان انگلیسی چاپ و منتشر شده است. این کتاب نقد های بسیار خوبی گرفته است و عظیمانی مثل سایمن مانتیفوری مهر تأیید برآن زده اند.
کتاب انور خوجه؛ مشت سرخ آهنین خواننده را به اعماق دهلیز های تاریک رژیم توتالیتر کمونیستی می برد؛ رژیمی که وعده ساختن بهشت در این دنیا را داده بود، اما جهنم را بر سر مردمانش آوار کرد.
بلندی فوزیو روزنامه نگار، تهیه نماینده و مجری برنامه های تلویزیونی در تیرانا- پایتخت آلبانی- در سال های ابتدایی هزاره جدید آغاز به پخش مجموعه برنامه های تلویزیونی ای در باره دیکتاتوری کمونیستی و زندگی انور خوجه کرد. این برنامه ها بر اسناد و فیلم های مستندی مبتنی بودند که تا آن موقع کسی از وجودشان خبر نداشت. مردم آلبانی با تماشای این مجموعه برنامه ها به راستی یکه خوردند. بلندی فوزیو همچنین مصاحبه های اختصاصی ای با چهره های اصلی دوره کمونیستی انجام داد. این افراد که جلو دوربین خاطرات خود را می گفتند کسانی بودند که خودشان انور خوجه را می شناختند و حاضر شده بودند در باره اش علنی حرف بزنند.
بلندی فوزیو بر اساس این مصاحبه ها و دیگر اسناد و فیلم های مستند یافت شده در بایگانی های سازمان اسناد ملی توفیق یافته است اولین زندگینامه انور خوجه را از هنگام سقوط رژیم کمونیستی به بعد، تألیف و ارائه کند. نسخه اصلی این کتاب به زبان آلبانیایی ابتدا در اکتبر 2011 در نمایشگاه کتاب تیرانا عرضه شد که موفقیت عظیمی در پی داشت. بی هیچ تردیدی می توان گفت که هیچ کتابی در تاریخ نشر کتاب آلبانی به قدر کتاب زندگینامه انور خوجه به قلم بلندی فوزیو پرفروش و پرمخاطب نبوده است. همه ناگهان خواستار این شده بودند که انور خوجه واقعی را بشناسند.
در طی فقط چند هفته، این کتاب زندگینامه ای شش بار زیر چاپ رفت و ناشر کتاب خاطرنشان کرد قادر به تأمین احتیاج کتابفروشی ها نیست. واکنش عمومی به قدری داغ بود که عده ای از مخالفان در چند شهر آلبانی نسخه هایی از کتاب را در مکان های عمومی سوزاندند. این گونه تجمعات را معدود حامیان سالخورده رژیم سابق یا در غالب موارد، محافل ملی گرایان پریشان احوال، در کوزوو و آلبانی سازماندهی نموده بودند. این ها کسانی اند که حمله به انور خوجه را حمله به کشور آلبانی تلقی می نمایند.
این کتاب، مبتنی بر اسناد و مصاحبه های دست اول با آدم هایی که دیکتاتور را می شناختند، زندگی مردی را دنبال می نماید که چهل سال با مشت آهنین بر کشور آلبانی حکومت کرد؛ مردی که نمی توان جنایت هایش را به بهانه بی اطلاعی او از واقعیت ها یا به بهانه مقتضیات اداره کشور توجیه کرد.
حالا بیش از دو دهه از به سرانجام رسیدن عمر رژیم کمونیستی در آلبانی می گذرد. مردم آلبانی زمانی که رژیم رفت چشم باز کردند و خودشان را دیدند که با معیار های زندگی اروپایی فاصله نجومی دارند. آن ها از زمان سقوط رژیم کمونیستی نبردی بی وقفه را در پیش گرفته اند تا با دنیای جدید اطرافشان در صلح و آرامش به سر برند. آن ها در این نبرد فرصت چندانی نداشته اند تا فارغ از احساسات تند نگاهی به گذشته بیندازند و در باره مردی بیندیشند که برای تقریبا نیم قرن پر زندگی هایشان مسلط بود. اما شبح انور خوجه هنوز با سنگینی هر چه تمام بر این سرزمین، ناظر و نمایان است و غالب صاحب نظران بر این باورند که آلبانیایی ها هنوز به شکلی مشغول دست و پنجه نرم کردن با عوارض به جا مانده از رژیم خوجه اند.
امروزه آلبانیایی های کم شماری را می توان یافت که حرف خوبی برای گفتن در باره مردی داشته باشند که زمانی خدایشان بود؛ اما آن ها به واقع چه چیزی در باره او می دانند؟ برخی ها هنوز خاطراتی از سیمای عمومی انور خوجه دارند. اما این سیمای عمومی مخلوق تبلیغات سیاسی رسمی رژیم بود. پروپاگاندای کمونیستی به مردم آلبانی باورانده بود که رهبر معظم آن ها، پدر خوجه، نیکخواه و خیراندیشی کبیر است که جز سعادت و رفاه آن ها به چیز دیگری نمی اندیشد.
کتاب انور خوجه
مشت سرخ آهنین
نویسنده: بلندی فوزیو
مترجم: بیژن اشتری
نشر ثالث
عنوان اصلی: Enver Hoxha: The Iron Fist of Albania
Blendi Fevziu
منبع: یک پزشک